استرویین

آه از آن نرگس مست که چه بازی انگیخت. آغاز چهل سالگی با به زمین افتادن شهاب سنگ

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را، نجستم زندگانی و حرام کردم جوانی را.

آرزویی ندارم که بکنم.

سه سال بود یه تجهیز آلمانی مشکل فنی داشت نتونستن درست کنن ، یه بارم من ر که‌اوستاش بودم ماموریت نفرستادن درستش کنم، هی خودشون رفتن. دیروز تو‌ جلسه مدیر عامل گفتن چه کنیم ،گفتم یه روز به من وقت بدین. تو ۸ ساعت درستش کردم استرویین...

خیلی دلم میخواد بنویسم ولی یادم میره بلاگفایی هم هست، اکثر اوقات توییت میزنم، از دبروز هم شروع‌کردم اون‌چند نزار فالوری رو‌که‌دارم بلاک- آنبلاک میکنم، یعنی حوصله هیچ‌ آدمیزادی رو‌ندارم، نه فالور میخوام نه‌ قضاوت کردنهاشون‌رو.‌ سعی میکنم بیشتر بیام اینجا

فلافلهاش خیلی خوشمزن، گاهی که اونوری باشم هوسونه میرم میخرم، همیشه دوتا خانم مسن بودند، این دفعه یه دختر جونتر هم بود، چند باری هم دید زد. منم خوشم‌اومد ، سریع رفتم مادرم رو‌ بردم همونجا، دوتا بچه داشت استرویین...

خیلی وقته سعی دارم ازدواج کنم

یا نمیپسندن، یا نمیپسندم یا شرایطمون به هم‌نمیخوره

دیگه نمیدونم چجوری یه نفر رو‌برای خودم‌پیدا کنم

آدمی هم‌نیستم تو خیابون به کسی بر بخورم، کل مسیرم‌از خونه با محل مار و‌برعکس استرویین...